رفتن به محتوا
سام سرویس
کد خبر 171272

"ماه عسل" و روایت شیرمردی که چون کوه، پر صلابت و مردانه "ایستاده در غبار"

ساعت 24- پرونده به دلایل مختلف از جمله اینکه رژیم صهیونیست یک طرف ماجرا در مقابل ما است پیچیدگی های خاص خود را دارد. از دو حالت خارج نیست: یا بر اساس گزارش هایی مبنی بر وجود درگیری در روز اول، یا همان روز اتفاقی برای آنها افتاده و یا تا امروز زنده اند و اگر هم زنده باشند غیر از این نیست که در زندان های رژیم صهیونیست هستند.احسان علیخانی در قاب بیست و پنجم "ماه عسل" میزبان محمد حسین مهدویان و راویان دلاوری ها و شجاعت ها و غیرت مردی بود که پر صلابت هچون کوه ایستاده در غبار.

34.jpg
img alt="" height="363" src="http://www.saat24.com/d/2016/07/02/3/315384.jpg" width="680" />
پریناز فروزان: پنج شنبه 10 تیر 95، دکتر علی عسکری ریاست سازمان صدا و سیما به همراه علی اصغر پورمحمدی مدیر شبکه سه سیما از پشت صحنه "ماه عسل" بازدید کردند. علی عسکری ضمن تشکر و تقدیر از مجری، تهیه کننده و تیم تولید "ماه عسل" اذعان داشت: "ماه عسل" یک برنامه بلندمرتبه و خوب است، امیدواریم که انشاءالله اثراتش استمرار پیدا کند و سال های آینده بهتر از الان باشد، کما اینکه امسال الحمدالله بهتر از سال های گذشته بوده، دقیق تر و بهتر و اثرگذارتر انشاءالله که موفق باشید. پس از پخش آیتم بازدید رییس رسانه ملی از پشت صحنه "ماه عسل" احسان علیخانی مراتب تقدیر و تشکر خود را از دکتر علی عسکری اعلام و عنوان کرد: ریاست محترم صدا و سیما محبت کردند و روز گذشته از پشت صحنه برنامه بازدید کردند و نسبت به دوستان و همکاران بنده ابراز محبت و لطف داشتند، از محبت و تشریف فرمایی ایشان سپاسگذارم.


تقدیر علیخانی از آخرین روزهای زمستان


احسان علیخانی در بخش اول به گفتگو با محمدحسین مهدویان نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی "ایستاده در غبار" که بر اساس شخصیت و سرگذشت احمد متوسلیان ساخته و پرداخته شده است نشست. وی با اشاره به مجموعه آخرین روزهای زمستان بیان کرد: چند سال قبل به عنوان یک مخاطب از دیدن یک اثر در تلویزیون خیلی سورپرایز شدم و با اینکه فکر می کردم خیلی مخاطب زبل و نیمچه باهوشی هستم کاملا گولم زد و بعد از چند جلسه فهمیدم همه این فیلم ساخته شده و دریغ از اینکه من فکر می کردم یک مستند واقعی است. آن مجموعه آخرین روزهای زمستان و درباره یکی از اسطوره های سرزمین ما شهید حسن باقری بود که بی نظیر و فوق العاده است. علیخانی از مهدویان پرسید: چرا پس از این کار جنگ را فراموش نکردی، سراغ موضوع دیگری نرفتی و به جای "ایستاده در غبار" درام اجتماعی نساختی؟


قهرمانی از دل تاریخ


محمدحسین مهدویان گفت: بعد از پخش آخرین روزهای زمستان، با وجود پیشنهادهای فراوان برای ساخت برنامه های مشابه، احساس می کرد نباید این کار را تکرار کنم و باید کار بعدی ام تفاوت داشته باشد و تلاش کردم فیلم نامه دیگری را بنویسم. همان زمان از بین پیشنهادهای مختلف، پژوهش درباره دو کاراکتر احمد متوسلیان و مهدی زین الدین را آغاز کردم. بعد از گذشت یک سال احساس می کردم احمد متوسلیان آن قدرها که من فکر می کردم شبیه حسن باقری نیست و حتی خیلی از او متفاوت است. احساس کردم یک فرد و یک فرمانده متفاوت است و اگر او را تعریف بکنیم با تمام کلیشه هایی که از فرمانده های جنگ سراغ داریم فرق می کند و در این دوران که مردم از دیدن فیلم های جنگی کمی دل زده اند و با تکرار مکرر بعضی از این قهرمان سازی ها، دیدن آدمی با ویژگی های احمد متوسلیان روی پرده سینما می تواند خیلی هیجان انگیز باشد و جذابیت ایجاد کند. در نتیجه برای ساخت این فیلم جدی شدم و شروع به نوشتن فیلم نامه و ساخت آن کردم.


کشف دوباره حقیقت مرگ و زندگی


علیخانی بیان کرد: خیلی از ما ممکن است با عینک بدبینی بگوییم که یک فیلم سفارشی ساختی، در حالی که تو می توانستی با آن کارنامه کارهایی که دوست داشتی را انجام بدهی؛ چه اتفاقی برای خود محمدحسین افتاد که علاقه مند شد حتما زندگی احمد متوسلیان را بسازد؟ محمدحسین تصریح نمود: برای من یک کشف است، چون همیشه در زندگی چند دغدغه جدی داشتم که یکی از آنها مرگ بوده، تأمل درباره این آدم هایی که آشتی و مواجهه با مرگ در سنین جوانی برای آنها تبدیل به یک اپیدمی شده بود، گاهی یک جوان به گونه ای با مرگ کنار می آید، ولی وقتی می بینیم که در دوره ای از تاریخ این مملکت، حجم زیادی از جوانان مشتاق مواجهه با این پدیده مهیب هستند و با مرگ شوخی و بازی می کنند؛ برای من که در سن 24 سالگی، موضوع مرگ تبدیل به یک وحشت بزرگ شده بود و هر شب با تصور خودم در قبر از وحشت و ترس خوابم نمی برد، به این فکر می کردم که چطور می توان با مرگ مواجه شد در حالی که زندگی این اندازه شیرین است. همان موقع با آدم هایی مواجه شدم که مرگ را به این راحتی به بازی گرفته اند و تصمیم گرفتم راجع به آنها فیلم بسازم. فیلم ساختن درباره این افراد برای من کشف دوباره است.


کودکی ناتمام


علیخانی از مهدویان یک دهه شصتی است پرسید: اولین رفتار و کنشی که در شخصیت احمد متوسلیان دیدی و همان تو را در ساخت فیلم سرگذشت او مصمم کرد چه بود؟ مهدویان پاسخ داد: متوسلیان یک شخصیت فوق العاده درونگرا، منزوی و تنها داشت که در لحظاتی به خاطر اتفاقاتی چنان برافروخته می شد که ما این را فقط در معصومیت کودکی می توانیم ببینیم. مثل بچه ها که با یک آزار برآشفته می شوند و جیغ می زنند و وقتی ترس تو را می بینند پشیمان می شوند ومعذرت خواهی می کنند. من در وجود احمد یک معصومیت کودکی دیدم و احساس کردم فوق العاده است. این حالت از بچگی در درون او ادامه یافته، هیبت مردانه پیدا کرده ولی همچنان کودکی در درون او وجود دارد. وی افزود: من حتی برای نسخه اول فیلم نامه نام کودکی ناتمام را برگزیدم و به نظرم آمد او حتی در دورانی که فرمانده بود این کودکی را ادامه داد. بعضی ها از این موضوع تعبیرات منفی داشتند، اما به نظرم همه عظمت این شخصیت در همین معصومیت بود. ما در کودکی چیزهای با ارزش داریم که به محض رسیدن به سن بلوغ از دست می دهیم و وقتی کسی بتواند این را حفظ کند، همه شیرینی وجودش در همین است.
در ادامه و مابین گفتگو سکانس های جذابی از فیلم "ایستاده در غبار" پخش شد و علیخانی تصریح کرد: صداهای این فیلم کاملا واقعی و متعلق به احمد متوسلیان است و فقط تصاویر بازسازی شده و به هیچ وجه آرشیوی نیست.


جمع اضداد در وجود قهرمانی این چنین

احسان علیخانی خطاب به مهدویان گفت: من فیلم تو را دیدم و راجع به احمد متوسلیان بزرگ خیلی شنیده بودیم و گاهی می توان درباره او به این نتیجه رسید که جمع اضداد است و در موقعیت های مختلف از او واکنش های متنوعی می بینیم. به موقع دلسوز و مهربان و رئوف در این حد که گریه کند و بغلت کند و ماجرایی را از دلت دربیاورد، و به موقع یک جنگجوی جدی که با احدی شوخی ندارد. این خیلی تو را به سمت یک قهرمان سوق می دهد برای اینکه واقعا بتوانی یک قهرمان بسازی. محمدحسین ضمن تأیید این مطلب اذعان داشت: برای شخصیت پردازی در یک فیلم سینمایی باید تلاش کرد تا به شخصیت بُعد داد و او را از حالت تک بُعدی خارج کرد و ابعاد تازه به او داد. احمد متوسلیان این ویژگی را داشت و وقتی راجع به او مطالعه می کردم دریافتم که رفتارهای هیجانی و خشم و عصبانیت ناگهانی و بروز چنین واکنش هایی که از یک فرمانده ممکن است تبعات عجیب و غریب داشته باشد و آن رحم و احساس و عاطفه ناگهانی چه قدر روی پرده سینما می تواند جذاب باشد، این صداقت و صراحت همان چیزی است که مردم دوست دارند، قهرمانانشان را این گونه می بینند که کاملا رگ گردنشان برای حق بالا بزند و ملاحظه هیچ چیز را نکنند و حق مردم را مطالبه و مردم را به این امر تشویق کنند. این دقیقا تصویری است که امروز از یک قهرمان می خواهیم و به آن نیاز داریم.


احمد بر قلب ما حکومت می کرد


در بخش بعد یکی از رفقا و هم رزمان احمد متوسلیان وارد صحنه "ماه عسل" شد. آقای عسگری داستان آشنایی اش با متوسلیان را این گونه تعریف کرد: سال 58 در شهر پاوه، در جاده ای بین کرمانشاه و شهر پاوه که در دست ضد انقلاب سرسپرده استکبار بود و قرار بود آن را آزاد کنیم تا ارتباط بین پاوه و کرمانشاه برقرار بشود برای اولن بار احمد را دیدم. وقتی او را دیدم متوجه شدم، تعریفاتی که از او شنیدم درست است. یک پهلوان سیه چرده خیلی جذاب و خشن، البته قلب رئوفی داشت و با صلابت بود. علیخانی دعوت کرد تا مخاطبین به تماشای سکانس دیگری از "ایستاده در غبار" بنشینند. پس از پخش سکانس برخورد قاطعانه احمد متوسلیان با آقای عسگری علیخانی پرسید: پس از این برخورد جدی و پرتاب چنگال برای همیشه نرفتی؟ عسگری پاسخ داد: امام خطاب به مسئولین مملکت می گوید: اگر می خواهید مملکت را اداره کنید بر قلب مردم حکومت کنید نه بر جسم شان. احمد بر قلب ما حکومت می کرد. چنگال که سهل است. اگر با قنداق ژ3 هم به سرم می زد من دست از دامن احمد برنمی داشتم.


عاشق ولی قاطع


عسگری افزود: قلباً دوستش داشتم. من برادر بزرگی پیدا کرده بودم که بینش عمیق فرهنگی و نظامی دارد، بینش سیاسی و بصیرت دارد، معلم من است، اخلاقش در میدان جنگ با آسایشگاه تفاوت دارد. هر چه در میدان جنگ انسان با صلابت، خشن و محکمی است، در آسایشگاه مثل دیگران ظرف می شست و جارو می زد. علیخانی تصریح کرد: یعنی در این ماجرا تعارف نداشت، وقتی بیمارستان را به شما سپرده که حواستان به درد مردم باشد، اگر در آن شلوغی و شرایط یک نفر از زیر دست شما در رفته، با شما چنین برخوردی می کند تا این بار دفعه آخر باشد. عسگری اذعان داشت: روز اولی که مسئولیت بیمارستان مریوان را به من داد، چند شغل داشتم. تخریب چی و امدادگر بودم. با من عهد کرد و گفت: اگر کارمندان این بیمارستان به مردم و مجروحین نرسیدند و اطلاعیه ضد انقلاب حزب دموکرات پخش بشود، سقف اینجا را روی سرت خراب می کنم. وی اظهار کرد: بعد از 10 دقیقه برگشتم و احمد گفت: ساعت 9 شب به بیمارستان سپاه مریوان بیا، من تو را می کشم. ساعت 8 به اصرار همسرم را راضی کردم تا همراه من بیاید و از او خواستم چند ثانیه دیرتر وارد شود. همین که احمد خواست با من برخورد کند همسرم وارد شد و احمد من را در آغوش گرفت، گریه م یکرد و من را می بوسید و گفت: نمی دانستم همسرت آنجا حضور دارد. تند رفتم هرچند حقت کتک خوردن بود. این جوانی که روی تخت بیمارستان افتاده فقط 17 سال دارد، دسته گل پدر و مادرش است و در ارتفاعات در دمای 32 درجه زیر صفر دفاع می کند و زخمی می شود حق است که به او رسیدگی نشود؟ عسگری گفت: احمد صلابت داشت، منتها قلبش به اندازه گنجشک و رئوف و قاطع بود.


بزرگ و غیر قابل باور


در شهر مرزی مریوان، با حزب بعث و دموکرات در دو جبهه می جنگیدیم. به گوش احمد رسید که زن و فرزند یکی از فرماندگان گردان حزب دموکرات در شهر مریوان، در فقر به سر می برند. همه خانواده او به خاطر وصلت با یک ضد انقلاب او را رها کردند. احمد با شنیدن این ماجرا شبانه به منزل او رفت، خود را معرفی کرد و نیمی از حقوق یک ماهش معادل 2هزار تومان را به او بخشید. دو ماه این اتفاق رقم می خورد و آن زن ماجرا را در نامه ای برای شوهرش تعریف می کند. شوهرش فکر می کند کار تبلیغاتی است اما می بیند بعد از دو ماه هیچ خبری از این کمک در هیچ کجا منتشر نمی شود. و در نهایت با این کمک 30 چریک مسلح ضد انقلاب به گردان احمد پیوستند. مهدویان عنوان کرد: متوسلیان در مریوان داستان هایی شبیه به این زیاد دارد، یکی از دلایلی که من این داستان ها را فیلم عنوان نکردم همین ویژگی غیر قابل باور بودنش بود و معتقد بودم که مردم باور نمی کنند و فکر می کنند داریم دروغ می گوییم و افسانه می سازیم.


توطئه ای که کارگر شد


در بخش بعد آقایان مهتدی و دکتر رائد موسوی وارد قاب "ماه عسل" شدند. علیخانی از مهدویان خواست تا راجع به سفر احمد متوسلیان و لشکر محمد رسول الله به لبنان بعد از حضور وی در جبهه جنوب و ماجرای خرمشهر توضیح دهد. مهدویان عنوان کرد: بعد از آزادسازی خرمشهر اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرد. بر اساس شواهد و پژوهش های انجام شده در شورای عالی دفاع احساس کردند این حمله توطئه ای است که به پیروزی ما در خرمشهر مربوط می شود؛ در نتیجه تصمیم گرفتند که برای جنگ با ارتش اسرائیل نیرویی را به لبنان اعزام کنند. یک توافق بین المللی هم برای اعزام نیرو از کشورهای اسلامی و تشکیل جبهه علیه اسرائیل صورت گرفته بود. وی گفت: احمد متوسلیان به خاطر قابلیت های خودش و تیپ 27 محمد رسول الله برای اعزام به سوریه و سپس لبنان انتخاب می شود. اما بعد از رفتن متوجه می شوند کسی آمادگی برای آمدن شان را ندارد و در واقع کشورهای عربی در حرف اعلام آمادگی کردند اما در عمل تنها کشوری که دست به کار شد و نیرو فرستاد ایران بود. حتی سوری ها آمادگی کافی و لازم برای پذیرش نیروها را نداشتند. شواهد نشان می دهد امام از ماجرای اعزام نیروها به لبنان مطلع نبود و ایشان این را فریبی می دانست که ما خوردیم و دستور داد که نیروها فورا به ایران برگردند.


کاروان رفت و من از قافله غافل ماندم...


آقای عسگری بیان کرد: آن روز من یک ساعت دیر رسیدم و وقتی آمدم احمد و بچه ها رفته بودند و نتوانستم اعزام شوم. آخرین باری که احمد را دیدم بین عملیات فتح المبین و آزادسازی خرمشهر بود. استکبارستیزی و ولایت مداری، دو شاخصه اصلی احمد بود. قبل از آنکه موضوع اسرائیل مطرح شود در پاوه و مریوان بارها در سخنرانی هایش می گفت: کربلا و نجف دست کافرین است، مکه و مدینه دست منافقین است و بیت المقدس دست ظالمین است. و این نقل قول از سردار برقی و سردار کاشانی است که احمد گفته بود: نه صدام و کافرین و نه منافقین نمی توانند من را ترور کنند، من به دست ظالم ترین افراد که اسرائیل است کشته می شوم.


دلاوری که ربوده شد


احسان علیخانی عنوان کرد: آن زمان پدر رائد، سید محسن موسوی و آقای مهتدی در سفارت ایران در لبنان حضور داشتند. وی از رائد خواست تا ماجرای ربوده شدن پدرش و احمد متوسلیان را توضیح دهد. رائد گفت: ربایش آنها در تاریخ 14 تیر بوده است. اسرائیلی ها به بیروت رسیده بودند، سفیر لبنان تازه کار بوده و روی اوضاع تسلط نداشته و به همین خاطر حضور پدرم در لبنان ضروری بود. به خاطر تأکید سفیر مبنی بر بازگشت بر می گردند و تصمیم می گیرند از دمشق عازم بیروت شوند. ماشین سیاسی انتخاب می شود که مسئولیت دیپلماتیک داشته باشد و هماهنگ می شود تا در نقطه ای اسکورت ارتش لبنان به آنها بپیوندد. ظاهرا دقیقه 90 حاج احمد که در گیر و دار برگشتن تیپ شان بودند پیشنهاد می کند برای بررسی بیشتر وضعیت اسرائیل همراه آنها برود. اما خطر وجود داشته و خودشان به وجود خطر آگاه بودند. آقایان رستگار و اخوان که از همراهان حاج احمد و خبرنگار بودند به آنان ملحق شده و راهی لبنان می شوند و اتفاقی که نباید می افتد.


پیگیری ها فایده ای نداشت

مهتدی توضیح داد: من مدیر دفتر صدا و سیما و کار تحقیقی انجام می دادم. این تحلیلی که در تهران بود 100 در 100 اشتباه بود و اتفاقات لبنان ارتباطی به ایران و خرمشهر نداشت. بلکه برای اخراج مقاومت فلسطین از لبنان بین شارون و وزیر خارجه آمریکا در آن زمان، سال ها برنامه ریزی شده بود. وی گفت: اسرائیل حمله کرد و 14 هزار فلسطینی به جای مبارزه عقب نشینی کردند و وارد بیروت شدند. اسرائیل بیروت را محاصره کرد. سفیر جدید تازه کار بود و با دیپلماسی و زبان آشنایی نداشت. سید محسن موسوی نبود و با وجود اینکه من مسئولیتی نداشتم عملا کارهای سفارت دست من افتاد. ماه رمضان بود، شهر محاصره بود و آب و برق قطع و غذا گیر نمی آمد. افطار کرده بودیم که سفیر آمد و گفت: این 4 نفر در پست بازرسی باربارا ربوده شدند. من اعتراض کردم که چرا با وجود محاصره اسرائیل مانع آمدنشان نشدید. سفیر گفت: باید محسن موسوی می آمد تا به من کمک کند و الان دستگیر شدند. با وزیر امور خارجه لبنان تماس گرفتم و خودم را سفیر ایران معرفی کرده و ماجرا را شرح دادم و تقاضا کردم که برای آزادی آنها اقدام کنند و او که مسیحی بود قول داد پیگیری کند. با نخست وزیر که مسلمان بود تماس گرفتم و تقاضایم را تکرار کردم. عليخاني پرسید: چرا سفير خودمان ماجرا را پيگيري نمي كرد كه آقاي مهتدي گفت چون نه زبان مي دانست و نه حرف زدن بلد بود! وی افزود: من برای آزادی این 4 نفر لشکری را بسیج کردم اما پی گیری ها فایده ای نداشت.


تصویری از این 4 نفر


علیخانی با اشاره به سکانس پایانی "ایستاده در غبار" از خداحافظی آخر با احمد متوسلیان، سید محسن موسوی، تقی رستگار و کاظم اخوان و سرنوشت مبهم آنها سخن گفت. وی افزود: بعد از گذشت 34 سال سؤال مهم این است که چه اتفاقی برای این 4 عزیز چه اتفاقی افتاده، زنده اند، شهید شدند، کسی پاسخ داده که چه اتفاقی برای آنها افتاده و آیا باید منتظر بازگشت شان بود؟ مهدویان عنوان کرد: سه سناریو وجود دارد که آیا آنها زنده اند؟ تعدادی از آنها و یا همه آنها شهید شدند. اما ما با یک پرونده طرفیم که 34 سال است که درگیرش هستیم، اما هیچ اتفاقی برایش نمی افتد و یک مطالبه جدی عمومی هم برایش وجود نداشته است. دلیل اینکه این فیلم را به این صورت ساختم و تمام فیلم قبل از این پرونده است این بود که احساس کردم شبیه یک پرونده پزشکی است که 1000 تا مریضی صعب العلاج را در پرونده اش ببینی و دکتر بگوید یک آمپول بزنید و خلاصش کنید. مسئله این است که این پرونده به حدی پیچیده است که همه می گویند رهایش کنید چون به نتیجه نخواهد رسید. اما کافی است تا بگویی آن مریض روی تخت دکتر حسابی، حافظ یا سعدی است. آن وقت است که یک روز تلاش بیشتر برای زنده ماند و یا حل شدن پرونده اهمیت پیدا می کند. من فکر کردم که این شخصیت پردازی به درسستی انجام نشده است. احسان علیخانی ضمن تأیید این مطلب بیان کرد: تو کاربزرگی کردی، ما خیلی وقت ها شهدا و قهرمانان مان را از روی اسم اتوبان ها می شناسیم و تو برای ما از احمد متوسلیان و سید محسن موسوی برای ما تصویر ساختی.


آنها زنده اند

رائد اظهار کرد: پرونده به دلایل مختلف از جمله اینکه طرف مقابل رژیم صهیونیست است پیچیدگی های خاص خود را دارد. از دو حالت خارج نیست: یا بر اساس گزارش هایی مبنی بر وجود درگیری در روز اول، یا همان روز اتفاقی برای آنها افتاده و یا تا امروز زنده اند و اگر هم زنده باشند غیر از این نیست که در زندان های رژیم صهیونیست هستند. دل من و خانواده ام می گوید: قطعا زنده هستند و برمی گردند. مهدویان عنوان کرد: رائد 2 سالش بود که پدرش ربوده شد، هیچ کس به اندازه رائد در این 4 سال تلاش نکرده است چون معلوم است معتقد است که زنده اند و برمی گردند. رائد گفت: با وجود اینکه خیلی از دوستان حاج احمد معتقدند که حاج احمد اسیر بشو نیست و احتمالا شهید شده، فکر نمی کنم کسی بتواند دست روی قرآن بگذارد و بگوید شهید شدند.


عزم ملی برای آزادی 4 دیپلمات


وی افزود: ممکن است موقع درگیری احتمال دارد یکی از آنها تیر خورده باشد و این یکی از بحث هایی است که وقتی یک نفر آسیب دیده معذور بودند از اینکه سه نفر را آزاد کنند. رائد عنوان کرد: کسی که دستور دستگیری این 4 نفر را می دهد گفت تا جایی که من اطلاع دارم آنها در زندانی نگهداری می شدند و از آنجا به اسرائیل فرستاده شدند. روی در و دیوار زندان دست نوشته هایی وجود دارد. ما به زندان رفتیم و روی دیوار عبارت یا زهرا و تاریخ های فارسی نوشته شده بود، باید بررسی های بیشتری صورت بگیرد. من معتقدم که آنها زنده اند و در زندان های اسرائیل اسیر هستند. وی اذعان داشت: دستگاه های مختلف جمهوری اسلامی در طول این 34 سال در این زمینه خیلی تلاش کردند ولی بحث رژیم صهیونیستی است. بعد از این فیلم یک مطالبه عمومی شکل گرفته و کمپینی را راه اندازی کردیم. چون تنها راه نجات و آزادی آنها انجام یک مبادله است. و تمام تلاش ما بر این است که در صورت انجام مبادله در گنجاندن آزادی این 4 نفر در شروط تبادل کوتاهی صورت نگیرد.


#free4diplomats


آقای مهتدی گفت: از راه های رسمی و ریاست جمهوری لبنان اطلاعاتی به دست آوردیم اما از آنجا که این مسئله در سطح ملی و مشارکت همه نهادها انجام نشده به نتیجه قاطعی نرسیدیدم. گزارش های مختلفی مبنی بر زنده بودن آنها و یا شهید شدن آنها داشتیم. گزارشی هم داشتیم که آنها را کنار دریا تحویل ناو اسرائیل دادند. احمد حبیب الله که رئیس کمیته دفاع از زندانیان بود از داخل اسرائیل اطلاع داد که آنها در زندان اسرائیل هستند و این مهم ترین مدرک ما است. آقای عسگری گفت: قبای اسارت برای تن حاج احمد متوسلیان دوخته نشده و 34 سال اسیر بشو نیست. محمد حسین مهدویان نیز اظهار کرد: من فکر می کنم گزینه شهادت برای حاج احمد متوسلیان محتمل است ولی بقیه ممکن است زنده باشند. وی با اشاره به کمپین آزادی با هشتگ free4diplomats از مردم خواست تا در سایت "ایستاده در غبار" به این کمپین ملحق شده و نامه تقاضا برای آزادی این 4 نفر را امضا کنند.


خواب آشوب دشمن


احسان علیخانی با اشاره به کمپینی که با مدیریت پرویز پرستویی در کنار جمشید مشایخی، علی نصیریان و فاطمه معتمدآریا و ... راجع به ماجرای رأی آمریکا به کسر 2 میلیارد دلار از سرمایه کشور ما تشکیل شده بیان کرد: این ماجرا موضوعی ملی و فراجناحی است و هیچ ربطی به موضوع دیگری ندارد. وی افزود: یکی از دلایلی که دنیا خیلی نسبت به ما حواس جمع است برای این است که امثال آقای عسگری و احمد متوسلیان را دیده و برای همین خیلی ممکن است سر به سر ما نگذارد و می داند بلافاصله ممکن است اتفاقی بیافتد که نتواند از پسش بربیاید و خوابش آشوب شود.

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تیتر داغ
تازه‌ترین خبرها